فهرست مطالب
Toggleفرزندخواندگی در اسلام و حقوق ایران
فرزندخواندگی در اسلام
قرآن کریم بهصراحت در آیات 4 و 5 سوره احزاب فرزندخواندگی را در اسلام رد کرده است (و ما جعل ادعیاءکم ابناء کم ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل. ادعوهم لابائهم هو اقسط عندالله فان لم تعلموا آبائهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم) و 2 (…. و پسرخواندههای شما پسر شما نیستند. این پسرخواندگی گـفـته خود شماست که به زبان خویش میگویید و خداوند سخن حق و راست میگوید و اوست که راه راست را مینماید. آن پسرها را به پدرانشان بازخوانید. این نزد خدا راستتر و درستتر است. اگر پدران آنـهـا را نـشناسید،آنها برادران دینی شما هستند).
در تفسیر المیزان ذیل این آیه آمده است:3 (ادعیا جمع دعی) و به معنای پسرخوانده است. در عصر جاهلیت این عمل (دعاء و تبنی) در میان آنها دایر و مـعـمـول بـوده و هـمـچـنین است در بین امتهای مترقی آن روز، مانند روم و فارس که وقتی کودکی را پسر خود میخواندند، احـکـام فرزند صلبی را در حق او اجرا میکردند؛ یعنی اگر دختر بود، ازدواج با او را حـرام مـیدانستند و چون پدرخوانده درمیگذشت، به او نیز مانند سایر فرزندان ارث میدادند و سایر احکام پدر و فرزندی را درباره او اجرا میکردند و اسلام این عمل را لغو کرد.
بنابراین مفاد آیه این است که خدای تعالی آن کسانی را که شما آنها را فرزند خود خواندهاید، فرزندان شما قرار نداده تا احکام فرزند صلبی در حق آنان نیز جاری باشد.
علامه طباطبایی در آیه بعدی، ذیل عبارت (ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل) میفرماید: کلمه (ذلــکــم) در ایــن آیــه اشــاره بــه مـسـئـلــه فـرزنـدخـوانـدگـی دارد و مـعـنای (قولکم بافواهکم) این است که شما فرزند دیگری را به خود نسبت میدهید. سخنی است که با دهانهای خود میگویید و جز این اثری ندارد.
این تعبیر کنایه از بیاثر بودن این سخن است و معنای حق بودن قول خدا این است که او از چیزی خبر میدهد که واقع و حقیقت مطالب مطابق با آن است و اگر حکم و فرمانی براند، آثارش بر آن مترتب میشود و مصلحت واقعی مطابق آن است و معنای راهنماییاش به راه این است که هر کس را هدایت کند، بر آن راه حق وادارش میکند که خیر و سعادت در آن است.
این دو جمله اشاره است به این که وقتی سخن شما بیهوده و بیاثر است و سخن خدا همواره با اثر و مطابق واقع است، پس سخن خود را رها نموده و سخن او را بگیرید. سپس خداوند میفرماید: وقتی میخواهید پسرخوانده خود را معرفی و یا صدا کنید، طوری صدا بزنید که مخصوص پدرانشان شـوند؛ یعنی به پدرشان نسبت دهید و (بگویید ای پسر فلانی و نگویید پسرم) و خواندن شما آنان را به نام پدرانشان به عدالت نزدیکتر است و اگر علم به پدران آنـهـا نـداریـد و پدرانشان را نمیشناسید (هنگام صدا زدن) به غیر پدرانشان نسبت ندهید؛ بلکه آنان را برادر خطاب کنید و یا به اعتبار ولایت دینی، ولی خود بخوانید و در ادامه میفرمایند: (گناهی بر شما نیست در مواردی که به اشتباه و یا از روی فراموشی ایشان را به غیر پدرانشان نسبت دهید؛ اما در مواردی که دلهایتان آگاه است و از روی عمد این کار را انجام میدهید، گناهکارید).
آیتالله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه در تفسیر آیه مذکور چنین فرمودهاند: در عصر جاهلیت معمول بوده که بعضی از کودکان را به عنوان فرزند خود انتخاب میکردند و آن را پسر خود میخواندند و به دنبال این نامگذاری، تمام حقوقی را که یک پسر از پدر داشت، برای او قائل میشدند. وی از پدرخواندهاش ارث میبرد و پدر خوانده نیز وارث او میشد و تحریم زن پدر یا همسر فرزند در مورد آنها حاکم بود پیامبر اکرم(ص) برای کوبیدن این سنت اشتباه، همسر پسرخواندهاش- زید بن حارثه- را بعد از آن که از زید طلاق گرفت، به ازدواج خود درآورد تا روشن شود این الفاظ توخالی نمیتواند واقعیت را دگرگون سازد؛ چرا که رابطه پدری و فرزندی یک رابطه طبیعی است و با الفاظ و قراردادها و شعارها هرگز حاصل نمیشود.
حتی در روایات اسلامی میخوانیم که زید بن حارثه بعد از آن که پیامبر او را آزاد کرد، به عنوان زید بن محمد خوانده میشود تا این که قرآن نازل گردید و این دستور را آورد. از آن به بعد پیامبر به او فرمود: تو زید بــن حـارثـه هـسـتـی و مـردم او را مـولـی رسولالله میخواندند.
فرزند خواندگی در حقوق ایران
در قانون مدنی موضوع فرزندخواندگی پیشبینی نشده است؛ اما از آن جا که سرپرستی از یتیمان و کودکان بیسرپرست بهشدت توصیه شده است و بسیاری از خانوادهها با اشتیاق سرپرستی کودکان درمانده را میپذیرفتند و اموال خود را بدین منظور وقف میکردند هرچند این تعهد اخلاقی بود و جنبه الزامآور نداشت از این رو قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست در تاریخ 12 فروردین 1354 به تصویب رسید و این قانون نخستین گام در منظم ساختن روابط اخلاقی این کودکان با خانوادهها بود.
لـفـظ (سرپرستی) عنوانی بود که به ابتکار قانونگذار به کار رفت و در واقع کنایه از امکان پذیرفتن فرزند در خانواده است.
برای پرهیز از این توهم که فرزندخواندگی ایرانیان غیرشیعه نیز تابع قانون میشود، قانونگذار ناچار پردهپوشی را رها کرده و مقرر داشت: مقررات احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه در مورد فرزندخواندگی به اعتبار خود باقی است.
مقررات یاد شده گرچه پدیدهای نو و تازه در حقوق محسوب میگردد؛ اما پس از حدود 30 سال از تعریف قانون مذکور، امروز ضرورت اصلاح آن قانون احساس میشود.
پی نوشتها:
1- دکتر ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، جلد دوم، صفحه 381
2- قرآن مجید، سوره احزاب، آیه 4
3- علامه سید محمد حسین طباطبائی، تفسیر الـمـیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، جلد 16، صفحات 410 و 411، دفتر انتشارات اسلامی، قم
4- ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد 17 صفحه 197
5- دکتر ناصر کاتوزیان، همان، صفحه 382
6- مجموعه تنقیح شده قوانین و مقررات کیفری از انـتشارات معاونت حقوقی و توسعه قوه قضاییه، 1386 صفحه 1799
7- کـتـابچه پیماننامه حقوق کودک و دو پروتکل الحاقی به آن از انتشارات یونیسف در ایران
نویسنده: ستار شیرویی
برگرفته از: سایت نشر عدالت